66

دوست داشتن واژه و یا بهتر بگویم اتفاق عجیبی است. دوست داشتن شیرین می شود وقتی رسیدنی باشد یا حتی هدف باشد و تلاش برای رسیدن در پی داشته باشد. این دوست داشتن رشد می‌دهد. اما گونه ی دیگری هم هست که دوست داشتن در وجودت رخنه کرده میخواهی اش بیشتر از هر چیز و هر اتفاق و هر حس دیگری انتظارش را میکشی ولی میدانی لنگه هم نیستید این دوست داشتن نه تلاش می آورد نه امید نه رشد. افسردگی دارد و نا امیدی سیاهی می آورد. و من هر روز در سیاهی فرو میروم غرق میشوم در حالی که دوست داشتن هر روز دارد در قلب من بیشتر می‌شود. در تناقض با خود همراه با سگ سیاه افسردگی... 

65

دارم هر روز مطمئن تر میشم که من مرد رویاهای هیچ کسی نمیتونم باشم 

64

هر کاری میکنم تو این زندگی کوفتی هی هر روز داره بدتر میشه اوضاع 

این روزا حس خوبی ندارم به زندگی حتی نمیدونم منتظر چی ام چه اتفاق خوبی میتونه برام بیفته. قبلا امید به تموم شدن مدرسه بعد دانشگاه و مدرک گرفتن بعد سربازی اما حالا امید به هیچ اتفاق خوبی ندارم واقعیتش. انگار دارم به سمت تاریکی پیش میرم. کاش یکی بیاد دستمو بگیره منو برگردونه دارم گم میشم

63

شهریور هر سال حس و حال خاص خودش رو داشت شهریور داره تموم میشه و مهر داره میرسه و حس و حال کتاب و درس و مدرسه و دانشگاه. ولی الان برای من دیگه شهریور یه ماهیه مثه بقیه ماه ها. حتی دو سال سربازی هم همون حس رو بهم میداد. نکنه بزرگ شدن ینی بی حس شدن! ؟باید برم یه سر به فروشگاه های لوازم التحریر بزنم حسمو نو کنم. ولی باید اعتراف کنم همیشه برام لوازم التحریری بهترین فروشگاهه. 

62

این اتفاقای خوب دستشون به کجا بنده که نمیفتن. کم کم دارم حس میکنم آدرس منو گم کردن شایدم تو این بازار گرم تحریم‌ها اینا هم خواستن از غافله عقب نمونن. ولی اتفاق خوب زندگی هر کسی فرق داره دیگه. اتفاق خوب زندگی من همونیه که نتونستم نگهش دارم