دوست داشتن واژه و یا بهتر بگویم اتفاق عجیبی است. دوست داشتن شیرین می شود وقتی رسیدنی باشد یا حتی هدف باشد و تلاش برای رسیدن در پی داشته باشد. این دوست داشتن رشد میدهد. اما گونه ی دیگری هم هست که دوست داشتن در وجودت رخنه کرده میخواهی اش بیشتر از هر چیز و هر اتفاق و هر حس دیگری انتظارش را میکشی ولی میدانی لنگه هم نیستید این دوست داشتن نه تلاش می آورد نه امید نه رشد. افسردگی دارد و نا امیدی سیاهی می آورد. و من هر روز در سیاهی فرو میروم غرق میشوم در حالی که دوست داشتن هر روز دارد در قلب من بیشتر میشود. در تناقض با خود همراه با سگ سیاه افسردگی...
اگه چیزی به اسم دوست داشتن و اینا نبود همه چی جذاب تر بود