از کودکی خودم را فردی موفق و احتمالا پولدار تصور کرده ام.انتظار روزهایی را کشیده ام که تمام نداشته ها و حسرت های کودکی ام را جبران کند یا حداقل انتظارم این بوده که فرزندی اگر قرار باشد به دنیا بیاید کودکی اش شبیه به من نباشد.اما هر چه در مسیر بزرگ شدن جلوتر می روم همه ارزوها با واژه قناعت روبه رو می شوند.
زندگی و زمان چقدر روی همه چیز ادم تاثیر میگذارد حتی روی تصورات ذهنی.
حقیقت تلخ زندگی که دیر متوجه میشویم این است که هر اتفاقی در زندگی بیفتد تنها و تنها خود ما مقصریم و هیچ عامل دیگری را نمیتوانیم دخیل بدانیم. و اگر تا بحال دخیل میدانستیم صرفا بهانه هایی برای کم کردن بار شکست بوده و لا غیر.سفر به گذشته فقط یک فرضیه بعید علمی است و واقعی ترین سفری که در پیش داریم سفر به اینده است.
نمی خواهم یک ادم منفی گرای پوچ باشم ولی جشن تولد هر سال یعنی نزدیک تر شدن به سرزمین رویاهای کودکی که هنوز ساخته نشده.سفر به تباهی.
آدما هر سال تولدشون جشن میگرن و کلی هم خوشحالن اما نمیدونن که دارن نزدیک تر میشن به همین " سفر به تباهی " !
البته همه همسفر من رو به تباهی نیستنا
دارن به اهدافشون نزدیک میشن:)
وبم روز نوشته;)
ادامه مطلبم چیزایبی ادبی داره نمیشه رمزوب اقایون داد
من می گویم
آدم اگر کسی را دوست داشته باشد، باید با صدای بلند بگوید...
" هوشنگ گلشیری "
بله متاسفانه این روزا خیلی این دسته افراد زیاد شدن
بعضی از روزها راتنهایی سرکردن مصداق بارز خودکشیست..
مخصوصا اگرآن روز،روز تولدت باشد!
البته مصداق این خودکشی رو من زیاد داشتم:))
ده مرداد بودی ؟
اره:)
اره دقیقا ,زندگی مه آلود نمیذاره به گذشته ی نه چندان خوب نگاه کنی..
خیلی هم خوب نوشتی
چقدر حس کردم حرفای خودمخ
خیلی این چیزا تو ذهنم منو اذیت میکنه بعلاوه خیلی چیزای دیگه:)
یک اینکه مثبتش اینه که هر نسل به نسبت نسل قبل ترش بیشتر ، آرزو هاش تحقق یافته .
دو اینکه اگه قرار بود همه ی آرزو ها و خوش خیالیهامون تحقق پیدا می کردن که ادامه زندگی بی معنی میشد .
و سه اینکه هنوز کلی فرصت پیش روست واسه به تحقق رسوندنشون . ناامید نباش پسرم :)
نا امید نیستم
نمیتونم امید داشته باشم ینی انتظاری نیس:))
امیدوارم بتونیم آینده هامونو خوب بسازیم حتی اگه خیلی از گذشته ,گذشته باشه …
امیدوارم
علی تولدته ؟
نه بابا من مردادی ام